تعريف مديريت | وظايف مدیر، مهارت ها و سطوح مدیریتي

مديريت چيست؟

مدیریت (Management) فرایند به‌کارگیری کارا و اثربخش منابع مادی و انسانی تحت نظام ارزشی پذیرفته شده جهت دستیابی به اهداف سازمان است. اصول زیربنایی مدیریت سازمان شامل برنامه‌ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل می‌باشد.

اگرچه مدیریت قدمتی به درازای تاریخ بشریت دارد اما تئوری‌های مدیریت با مطالعات تیلور، فایول و وبر آغاز شد. مدیریت به معنای تصمیم‌گیری برای کاری که قرار است انجام شود می‌باشد. وظیفه مدیران، ایجاد محیطی مناسب و موثر برای کسانی که برای دستیابی به اهداف سازمان سخت تلاش می‌کنند. مدیریت بر بکار گرفتن هماهنگ علم و هنر در راستای رسیدن به هدف دلالت دارد. مدیر خوب کسی است که در هر شرایطی و با هر سختی در کسب‌وکار خود بتواند مدیریت کارکنان و زیردست‌های خود را در دست داشته باشد.

تعریف مدیر

در تعریف مدیر باید گفت شخصی که عهده دار مدیریت است را مدیر می‌نامند. کسب تجربه در مدیریت نیز بسیار وابسته به شرایط پیرامونی (محل کار) دارد. من پس از سال ها تجربه در مدیریت، آموزش مدیریت و مشاوره مدیریت، مدیران زیادی را دیده ام که همچنان مطابق با روش‌های قدیمی سازمان را مدیریت می‌کنند.

بسیاری از مدیران در یک سازمان افرادی هستند که قبلا در آن سازمان کارمند بوده‌اند، بنابراین شیوه مدیریتی مدیران قبل از خود را دیده‌اند و مطابق با همان شیوه عمل می‌‌کنند. این موضوع باعث می‌شود در برخی موارد اشتباهات مدیرهای قبلی سازمان را نیز تکرار کنند. مدیر باید بتواند تجربیات قبلی خود را با آموزش‌های جدید ترکیب کند و شیوه‌ای اصولی و کاربردی برای مدیریت سازمان بیابد. شما به عنوان مدیر نیاز است که حتما اصول مدیریت را نیز به خوبی بدانید و روی آن ها تسلط داشته باشید.

مدیریت خودش به تنهایی یک علم نیست و اگر در تعریف فوق دقت کرده باشید آورده ام که “مدیریت، به کارگیری علم و هنر …” یعنی مدیریت علم را به کار می گیرد و از آن استفاده می‌کند. چرا که مدیران می‌توانند از دانش گذشته خود و همچنین از دانشی که آموزش داده می‌شود بهره ببرند.

تاریخچه مدیریت

حوزه مدیریت از چین باستان سرچشمه گرفته که احتمالا اولین دولت بوروکراتیک بسیار متمرکز و اولین نمونه از مدیریت مبتنی بر شایستگی از طریق آزمایش است. برخی نظریه‌پردازان، متون نظامی کهن را به‌عنوان درس‌هایی برای مدیران غیرنظامی ذکر کرده‌اند.

گزارش Northcote–Trevelyan در سال ۱۸۵۴ توصیه می‌کند که استخدام باید براساس شایستگی‌های تعیین‌شده از طریق آزمون رقابتی باشد، افراد باید دارای تحصیلات عمومی قوی برای جابجایی بین دپارتمان‌ها باشند و ارتقا باید براساس موفقیت صورت پذیرد. تمدن‌های مختلف باستان و قرون وسطایی کتاب‌های با عنوان «آینه‌هایی برای شاهزادگان» (Mirrors for Princes) آماده می‌کردند که هدفشان توصیه به پادشاهان جدید در مورد چگونگی حکومت بود.

افلاطون، تخصص کاری را در سال ۳۵۰ قبل از میلاد توصیف کرد و فارابی نیز چندین ویژگی رهبری را در سال ۹۰۰ پس از میلاد ذکر کرد. کتاب ثروت ملت (Wealth of Nations) که توسط آدام اسمیت (Adam Smith) نوشته شد، سازماندهی کارآمد کار از طریق تقسیم کار را مورد بحث قرار داد. اسمیت عنوان کرد که چگونه تغییر در فرایندها می‌توان بهره‌وری ساخت سنجاق را افزایش داد.

با اینکه افراد می‌توانستند ۲۰۰ سنجاق در روز تولید کنند، اسمیت مراحل تولید را تحلیل کرد و نشان داد که چگونه با ۱۰ متخصص، تولید پین به ۴۸ هزار عدد می‌رسد.

مدیریت در قرن بیستم

در آغاز قرن بیستم، نیاز به مدیران ماهر و آموزش‌دیده آشکار شده بود. این تقاضا زمانی رخ داد که دپارتمان‌ها گسترش پیدا کردند. در سال ۱۹۱۵، از هر ۲۰ شرکت تولیدی، کمتر از یک شرکت دپارتمان اختصاصی داد. در سال ۱۹۲۹، این تعداد به بیش از یک سوم افزایش یافته بود. در این زمان، آموزش مدیریت رسمی در کالج‌ها و دانشگاه‌ها رواج پیدا کرد. کالج‌ها و دانشگاه‌ها با تشکیل مدارس کسب‌وکار، بر نیازهای کسب‌وکار تمرکز کردند.

حدود سال ۱۹۰۰، مدیران نظریه‌های خود را به‌عنوان مبنایی علمی ارائه کردند. به‌عنوان مثال، کتاب «علم مدیریت» (Science of Management) هنری آر. تاون (Henry R. Towne) در دهه ۱۸۹۰، اصول مدیریت علمی (Principles of Scientific Management) فردریک وینسلو تیلور (Frederick Winslow Taylor) در سال ۱۹۱۱، روانشناسی مدیریت (Psychology of Management) لیلیان گیلبرت (Lillian Gilbreth) در سال ۱۹۱۴، مطالعه حرکت کاربردی (Applied Motion Study) هنری ال. گانت (Henry L. Gantt) در ۱۹۱۰.

اولین تئوری مدیریت حدود سال ۱۹۲۰ عنوان شد. مدرسه کسب‌وکار هاروارد (Harvard Business School) اولین مدرک MBA را در سال ۱۹۲۱ ارائه کرد. همچنین افرادی مانند هنری فایول (Henri Fayol) و الکساندر چرچ (Alexander Church)، شاخه‌های مختلف مدیریت و روابط متقابل آن‌ها را توضیح دادند.

مدیریت در قرن بیست و یک

در قرن بیست و یک، شاخه‌هایی از تئوری مدیریت در ارتباط با سازمان‌های غیرانتفاعی و دولتی مورد بحث قرار گرفته که از جمله آن‌ها می‌توان به اداره امور عمومی (Public Administration)، مدیریت عمومی (Public Management) و مدیریت آموزشی (Educational Management) اشاره کرد.

علاوه بر این، برنامه‌های مدیریتی مرتبط با سازمان‌های مدنی نیز مدیریت غیرانتفاعی و کارآفرینی را در برنامه‌های خود گنجانده‌اند.

مطلب پیشنهادی:  لیست اعضای سازمان نظام پزشکی

در این دوره، دموکراسی محل کار رایج‌تر شده است. در برخی سازمان‌ها، همه کارکردهای مدیریت بین کارکنان توزیع می‌شود و هرکدام بخشی از کار را بر عهده می‌گیرند.

سطوح مدیریت سازمان

مدیریت در سازمان‌های بزرگ معمولاً از سه سطح برخوردار است:

  • مدیریت عملیاتی (سرپرستی)
  • مدیریت میانی
  • مدیریت عالی

مدیریت عملیاتی

برنامه عملیاتی نوعی برنامهٔ تفصیلی و کوتاه‌مدت است که موجب مراجعه کمتر زیردستان به مدیران جهت کسب تکلیف و همچنین کم کردن مراجعهٔ مدیران به کارکنان جهت نظارت بر عملکرد آنان می‌باشد. مدیران رده عملیاتی بیشتر وقتشان را با زیردستان، مقداری از آن را با همکاران و اندک زمانی را با مافوق‌ها یا خارج از سازمان می‌گذرانند.

مدیریت میانی

مدیران میانی به‌طور مستقیم به مدیران رده بالا گزارش می‌دهند. کارشان مدیریت بر سرپرستان است و نقش حلقه واسط را میان مدیریت عالی و مدیران عملیاتی به عهده دارند. بیشتر وقت مدیران میانی به تحلیل داده‌ها، آماده کردن اطلاعات برای تصمیم‌گیری، تبدیل تصمیم‌های مدیریت به پروژه‌های معین برای سرپرستان و جهت دادن به نتایج کار مدیران عملیاتی اختصاص می‌یابد. مدیران میانی برنامه‌ریزی‌های میان مدت نموده و برای اظهارنظر مدیریت عالی، برنامه‌های جامع و بلندمدت آماده می‌نمایند.

مدیریت عالی

استراتژی‌ها و خط‌مشی‌های سازمانی توسط رئیس سازمان، مدیر کل و معاونین تدوین می‌گردند. مدیری که در نقش‌های عملیاتی و میانی بوده می‌تواند به مدیریت عالی راه یابد. بخش اعظم کار مدیران عالی از نظر پویایی و مشغله نظیر کار مدیران عملیاتی می‌باشد. تصمیمات استراتژیک، جامع و بلندمدت در این سطح انجام می‌گیرد.

چرا مدیریت در یک سازمان مهم است؟

هر سازمانی برای موفقیت نیاز به مدیریت موثر دارد. مدیریت موثر به معنای کنترل و به‌کارگیری بهینۀ افراد، منابع، روش‌ها، برنامه‌ها و استراتژی‌هایی در راستای کسب اهداف سازمانی است. بسیاری از کسب‌وکارهایی که مدیریت ضعیفی دارند، در همان سال‌های اولیه شکست می‌خورند.

وظایف مدیر

مینتزبرگ در بررسی وظایف مدیر به تعریف هنری فایول در کتاب مدیریت عمومی و صنعتی (General and Industrial Administration) منتشر شده در سال ۱۹۱۶ اشاره می‌کند که در آن، فایول وظایف مدیریت را در قالب پنج عنوان فهرست می‌کند:

  • برنامه ریزی (Planning)
  • سازماندهی (Organizing)
  • به‌کارگماری‌ (دستور دادن یا Commanding)
  • هماهنگی‌ها (Coordinating)
  • کنترل کردن (Controlling)

جالب این‌جاست که به قول مینتزبرگ، هشتاد سال بعد هم در آگهی استخدام یک مدیر ارشد شهری در یک روزنامه چنین آمده است: «مسئول برنامه‌ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل کل فعالیت‌های شهر.»

بنابراین به نظر می‌رسد که چنین نگاهی نزدیک به یک قرن جایگاه خود را در ذهن مردم حفظ کرده است.

اشاره‌ی دیگرِ مینتزبرگ به اصطلاح معروف POSDCORB است که اگر در دانشگاه‌ها درسی در زمینه‌ی مدیریت عمومی گذرانده باشید، حتماً شب امتحان با این واژه زندگی کرده‌اید.

POSDCORB از حرف اول این کلمات ساخته شده است: Planning، Organizing، Staffing، Directing، Coordinating، Reporting و Budgeting (برنامه ریزی،‌ بودجه بندی، سازماندهی، جذب نیروی انسانی، هدایت کردن، هماهنگی، گزارش دهی).

این کلمات هم به قضاوت مینتزبرگ، مستقیم و غیرمستقیم از جنس کنترل کردن هستند.

اما به اعتقاد مینتزبرگ، وظایفِ عهده‌ی مدیر فراتر از کنترل کردن هستند. به طور کلی، او مدیریت را پدیده‌ای چندوجهی می‌داند.

اصول مديريت

مدیریت یک سازمان، اصول و ویژگی‌هایی دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

  • جامع بودن: مدیریت در یک سازمان، فرآیندی همه جانبه است. مدیریت، شامل وظایف متعددی است که همۀ آن‌ها به هم مرتبط هستند. بخش‌های مختلف یک سازمان، به‌طور مستقیم روی عملکرد هم تاثیر می‌گذارند، بنابراین، یک مدیر باید به همه بخش‌های سازمان، اعم از منابع انسانی و بخش مالی، احاطه داشته باشد.
  • پیوسته بودن: مدیریت یک فرآیند همیشگی و پیوسته است. یک سازمان همواره با چالش‌ها و اتفاقات تازه‌ای مواجه است. یک مدیر همیشه باید برای مواجهه با این اتفاقات آماده باشد. مدیران خلاق، بهتر می‌توانند برای حل چالش‌های سازمان، راه حل‌های مناسب ارائه دهند.
  • اجتماعی بودن: مدیریت یک فرآیند اجتماعی است. مدیران باید بتوانند با کارمندان خود به خوبی ارتباط برقرار کنند و نیازهای آن‌ها را به درستی شناسایی و تامین کنند.
  • دینامیک بودن: مدیریت یک سازمان، نیاز به انعطاف‌پذیری بالایی دارد. مدیریت یک فرآیند پویا و در حال تغییر است. یک مدیر باید بداند که تغییر شرایط جامعه می‌تواند روی کسب‌وکار او هم تاثیر بگذارد. بنابراین، باید همیشه برای ارائه راه‌حل‌ها و استراتژی‌های جدید آماده باشد.
  • گروهی بودن: مدیریت فقط در حضور تیم معنا پیدا می‌کند. برای یک مدیر، اخلاق‌مداری، مسئولیت‌پذیری و هدفمند بودن در برابر اعضای تیم الزامی است.
  • چند وظیفه‌گی: ماهیت مدیریت، چند کاره بودن است. مدیران موفق کسانی هستند که در کنار مهارت‌های مدیریتی‌شان، به موضوعاتی مانند روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد و ریاضیات هم توجه می‌کنند.

آشنایی با تصمیم‌گیری

تصمیم‌گیری فرایند شناسایی مجموعه‌ای از جایگزین‌های امکان‌پذیر و انتخاب مسیر عمل از میان آن‌هاست. تصمیم‌گیری بخشی از برنامه‌ریزی محسوب می‌شود.

تصمیم‌گیری مجموعه‌ای از فعالیت‌ها با اندازه متوسط است که با شناسایی مشکل آغاز می‌شود و با انتخاب یا تصمیم‌گیری پایان می‌یابد. مدیریت به‌طور مداوم بر فعالیت‌های سازمان تاثیر می‌گذارد و فرایند تصمیم‌گیری در انجام آن نقشی اساسی دارد.

در فرایند تصمیم‌گیری، یک مدیر موقعیتی خاص را شناسایی می‌کند و تهدیدها و فرصت‌های آن موقعیت را می‌یابد. سپس باید جایگزین‌های موجود برای مقابله با وضعیت را پیدا کند. اینجاست که برنامه‌ریزی وارد می‌شود.

مطلب پیشنهادی:  داروساز کیست؟ وظایف داروساز و هر آنچه لازم است بدانید - ترجمه صد

مدیر با برنامه‌ریزی این جایگزین‌ها را با آزمایش و سنجش اثربخشی پیدا می‌کند و مزایا و معایب هر جایگزین را مورد بررسی قرار می‌دهد.

مدیریت دموکراتیک

مدیر اختیار مدیریت وظایف کارمندان و مدیران میانی را به خودشان می‌سپارد و به آن‌ها اجازه می‌دهد خلاقیت داشته باشند و نظراتشان را اجرا کنند.

مدیریت خودکامه

در این سازمان‌ها مدیر یک دیکتاتور است که به کسی حق تصمیم‌گیری نمی‌دهد و حرف اول و آخر را خودش می‌زند. او همه چیز را مو به‌ مو برای کارمندان تعیین می‌کند و از آن‌ها انتظار دارد دقیقا مطابق با آنچه که گفته، کارهایشان را پیش ببرند. کارمندان تحت نظارت یک مدیر خودکامه هیچ آزادی عملی در سازمان ندارند.

مدیریت اختیاری

در این روش مدیر یک چشم‌انداز و مسیر کلی برای کارکنان مشخص می‌کند و مابقی کارها را به آ‌ن‌ها می‌سپارد. مثلا مدیر مشخص می‌کند که تا آخر ماه، هر کارمند یک سری وظایف انجام داده باشد و به یک سری هدف هم رسیده باشد. کارمندان می‌توانند از هر روشی که می‌خواهند به این اهداف دست پیدا کنند و کارهایشان را انجام بدهند.

به طور کلی نمی‌توان مرز مشخصی بین سبک‌های مختلف مدیریت قائل شد. شاید یک مدیر در حالت کلی دموکرات باشد، اما در موارد مهم به صورت خودکامه عمل کند.

تفاوت مدیریت و رهبری

در مورد تفاوت رهبری و مدیریت بحث هایی زیادی مطرح می شود و خیلی ها به اشتباه تصور می‌کنند رهبری بر مدیریت الویت دارد. اگر به وظایف گفته شده فوق دقت کنید می‌بینید که وظیفه چهارم مدیریت رهبری کردن است.

اگر مدیری وظیفه چهارم خود را به خوبی انجام ندهد تبدیل به یک رییس می شود.

مدیر بازاریابی

هدف اصلی مدیریت بازاریابی جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان موجود است. یکی دیگر از مسئولیت‌های مهم این مدیران انتقال داستان برند و افزایش سطح آگاهی مخاطب هدف از محصول و برند سازمان است. مدیران بازاریابی کمپین‌های بازاریابی و فروش سازمان را طراحی و اجرا می‌کنند؛ آن‌ها پیشنهادها و تخفیف‌های تبلیغاتی و فصلی را تعیین می‌کنند و به کمک تیم بازاریابی خودشان، پیام‌های مدنظرشان را در کانال‌های چاپی، دیجیتالی و شبکه‌های اجتماعی تبلیغ می‌کنند.

مسئولیت مدیر بازاریابی در سازمان

ازآنجایی‌که بازاریابی بخشی جدایی‌ناپذیر همه کسب‌وکارها است، موقعیت‌های شغلی متعددی در خرده‌فروشی‌ها، شرکت‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی، صنعت گردشگری، کسب‌وکارهای ارائه دهنده خدمات بهداشتی، سازمان‌های مالی، فناوری اطلاعات و … برای مدیران بازاریابی وجود دارد. پنج مهارت عمده موردنیاز برای مدیران بازاریابی عبارتند از:

  1. تفکر تحلیلی؛
  2.  ارتباط موثر؛
  3. آشنایی با اصول و فنون مذاکره؛
  4. مهارت‌های فنی یا تکنیکال؛
  5. آشنایی با فرایند فروش.

مدیر محصول

مدیر محصول (Product Manager) فردی است که مسئولیت برنامه‌ریزی، طراحی، توسعه و مدیریت یک محصول یا خدمت را در سازمان بر عهده دارد. او با تجزیه و تحلیل نیازها و تقاضای بازار، به توسعه و بهبود محصولات می‌پردازد تا نیازهای مشتریان را برآورده و محصولات بهتری را به بازار عرضه کند.

وظایف مدیر محصول

  • تحلیل بازار و تقاضاهای مشتریان برای شناسایی فرصت‌ها
  • تعیین استراتژی و اهداف برای توسعه و بهبود محصول
  • تدوین ویژگی‌های محصول براساس نیازهای مشتریان و اولویت‌ها
  • برنامه‌ریزی و زمان‌بندی توسعه و عرضه محصول به بازار
  • هماهنگی با تیم‌های مختلف از توسعه تا بازاریابی برای اجرای استراتژی‌های مرتبط با مدییت محصول
  • ارزیابی رقبا و محصولات رقابتی در بازار

مدیر فروش

مدیر فروش مسئول اصلی مدیریت و نظارت بر تیم فروش یک شرکت است. البته جدا از طراحی استراتژی‌ها و کمپین‌های فروش، مدیران فروش زمان قابل توجهی را نیز صرف ایجاد روابط با مشتریان و شرکای تجاری می‌کنند. مسئول اصلی موفقیت تیم فروش یک سازمان، مدیریت فروش آن سازمان است؛ بنابراین برنامه ریزی برای آموزش اعضای تیم، طراحی استراتژی فروش و اجرای برنامه برای دستیابی به هدف، اصلی‌ترین مسئولیت آن‌هاست.

مهارت‌های موردنیاز مدیر فروش

  1. مهارت‌های تجزیه و تحلیل؛
  2. برنامه ریزی استراتژیک؛
  3. مهارت‌های رهبری؛
  4. مهارت‌های  مربوط به تفویض اختیار در مدیریت؛
  5. مهارت‌های مذاکره؛
  6. مهارت‌های تیم سازی؛
  7. مهارت‌های سازمان.

مدیران فروش باید در بازاریابی، مدیریت بازرگانی و مدیریت ارتباط با مشتری تسلط کافی داشته باشند. آن‌ها باید مهارت‌های ارتباط موثر، روحیه تیمی و اشتیاق زیاد به تحقق اهداف سازمانی را داشته باشند

مدیر مالی

مدیران مالی تمام امور مربوط به امور مالی یک شرکت را مدیریت می‌کنند. مدیران مالی اهداف مالی کوتاه‌‌مدت و بلندمدت شرکت را مشخص و استراتژی‌هایی جهت دستیابی به آن‌ها ترسیم می‌کنند. مدیران مالی همواره با سایر مدیران بخش‌ها و پروژه‌ها در ارتباط هستند تا به کمک داده‌هایی که از آن‌ها دریافت می‌کنند بتوانند برنامه‌ریزی دقیق و کارآمدی برای تقسیم بودجه و گرفتن تصمیمات مالی بهینه داشته باشند.

مدیر زنجیره تامین

مدیر زنجیره تامین (Supply Chain Manager) شخصی است که مسئولیت برنامه‌ریزی، کنترل و مدیریت تمامی فرآیندهای مرتبط با زنجیره تامین کالاها و خدمات در سازمان را بر عهده دارد. او با هماهنگی بخش‌های مختلف سازمان و همکاری با تأمین‌کنندگان و مشتریان، تضمین موجودی، بهره‌وری و کیفیت مطلوب در زنجیره تامین را به دست می‌آورد.

مطلب پیشنهادی:  دکتر علیرضا نادری - داروساز

وظایف مدیر زنجیره تامین

  • برنامه‌ریزی و پیش‌بینی نیازها و تقاضا در زنجیره تامین
  • انتخاب و مدیریت تأمین‌کنندگان و تعیین شرایط قراردادها
  • کنترل موجودی کالاها و مواد اولیه در سطوح مطلوب
  • تضمین کیفیت و مطابقت با استانداردها در تامین محصولات
  • بهبود فرآیندها و کاهش هدررفت منابع در زنجیره تامین
  • پیگیری و نظارت بر جریان کالاها و خدمات از تأمین‌کنندگان تا مشتریان
  • مدیریت ریسک‌های مرتبط به تأمین، تولید و توزیع
  • برقراری ارتباط مؤثر با تأمین‌کنندگان و مشتریان

استخدام و به کارگیری کارمندان عالی از وظایف مدیریت

بکار گماردن به نظر من در بین وظایف اصلی مدیریت اهمیتی حیاتی دارد. اما متاسفانه منابع علمی خیلی کم به آن پرداخته‌اند و در بین وظایف اصلی مدیر کم‌ترین میزان توجه به این وظیفه معطوف می‌شود. بکار گماردن یعنی استخدام و بکارگیری نیروی انسانی مناسب برای پست‌ها و مشاغل سازمانی که در مرحله سازماندهی تعریف شده‌اند.

فکر کنید که نیروی انسانی مناسبی استخدام نکنید. به نظر شما آیا فعالیت‌ها و شرح وظایف تعریف شده در چارت سازمانی به درستی انجام می‌شود؟ قطعا خیر. پس نتیجه چه می‌شود؟ کاملا شفاف است؛ سازمان و مدیر در رسیدن به اهداف تعریف شده خود شکست می‌خورند. بدون داشتن نیروی انسانی خوب، دستیابی به اهداف سازمانی کاری تقریبا محال است. پس یک مدیر باید بتواند نیروهایی حرفه‌ای و مناسب برای هر موقعیت شغلی استخدام کند. آن‌ها را آموزش دهد و در نهایت بکار بگیرد.

انواع مهارت‌های مدیریت

اگرچه مهارت‌های ضروری بسیاری وجود دارند که مدیران باید آن‌ها را توسعه دهند؛ اما این مهارت‌ها به ۳ دسته اصلی تقسیم می‌شوند:

مهارت‌های فنی

این مهارت‌ها، مهارت‌های سختی (Hard Skill) هستند که برای رسیدن به اهداف نیاز دارید. مهارت‌های فنی علاوه بر آشنایی با ابزارها و نرم‌افزارهای مرتبط، شامل تکنیک‌ها و استراتژی‌های مورد نیاز برای تکمیل پروژه‌ها و رسیدن به اهداف سازمانی هستند.

مهارت‌های ادراکی (Conceptual)

این تفکرِ بیگ پیکچر (Big Picture) یا استراتژیک برای مدیران به‌منظور درک وظایف خود و ایجاد برنامه اقدام موثر است. شما به‌عنوان یک مدیر باید بتوانید ایده‌ها و ابتکارات حل مسئله‌ای را توسعه دهید که از بخش تحت مدیریت‌تان حمایت می‌کند.

مهارت‌های مدیریت افراد

مردم معمولا محرک‌های اصلی برای اقدام هدف‌محور (Goal-Oriented Action) هستند. شما باید مهارت‌های بین فردی برای کمک به ایجاد انگیزه، رهبری و همکاری خوب با دیگران داشته باشید.

برقراری روابط موثر

مدیران باید با اعضای سازمان و سایر افرادی که در ارتباط با کسب و کارشان هستند، ارتباطات موثر داشته باشند. شبکه ارتباطی یکی از مهم‌ترین سرمایه‌های هر شخص محسوب می‌شود و کسانی که پشت درب‌های بسته اتاق کارشان می‌نشینند، خود را از این سرمایه محروم می‌کنند.

تعامل با کارکنان

بعضی از مدیران به اشتباه تصور می‌کنند منظور از برقراری ارتباط با کارکنان این است که ارتباط دوستانه برقرار کنند و خارج از ساعات کار هم با همکارانشان تفریح کنند. وظیفه مدیر حرفه‌ای این است که در عین برقراری ارتباط دوستانه با کارکنان، حد و مرزها را نگه دارد. تعامل چنین فردی با کارکنان، سازنده است و نتایج مثبتی برای هر دوطرف به دنبال دارد.

تدوین فرهنگ سازمانی

همه کارمندان یک سازمان، خواه ناخواه تا حد زیادی مطابق با فرهنگ آن سازمان رفتار می‌کنند. اگر فرهنگ سازمانی توسط مدیر مجموعه تدوین نشود، خود به خود شکل می‌گیرد. فرهنگ‌هایی که خود به خود شکل گرفته‌اند، ممکن است اشتباه باشند. به عنوان مثال ممکن است بی‌احترامی به همکاران به بهانه صمیمیت بیش از حد به بخشی از فرهنگ سازمانی تبدیل شود و روی کارکنان و سازمان اثر مخرب داشته باشد.

چگونه مدير بهتري باشيم؟

  • ارتباط برقرار کنید: برقراری ارتباط با اعضای تیم برای آگاهی از نیازهای آن‌ها ضروری است. وقتی با اعضای تیم خود ارتباط مناسبی داشته باشید، بهتر می‌توانید عملکرد آن‌ها را ارزیابی و در رسیدن به اهداف به آن‌ها کمک کنید.
  • مثبت بیندیشید: مدیر سازمان همواره الگوی اعضا بوده و فضای روانی مجموعه را شکل می‌دهد. همیشه با دیدی مثبت به مسائل ورود کنید تا اعضای سازمان هم با خیال راحت‌تری با شما ارتباط برقرار کنند.
  • آموزش دهید: مهارت‌ها و توانمندی‌های کارکنان را به‌صورت دوره‌ای محک بزنید و در صورت نیاز، دوره‌های آموزش سازمانی یا کارگاه‌های عملی برای بهبود مهارت‌های آن‌ها برگزار کنید.
  • همکاری کنید: مدیر سازمان باید به راحتی تفویض اختیار کند. اما حضور مستمر در کنار تیم و رسیدگی به امور همراه با آن‌ها، فرایند دستیابی به اهداف را تسهیل خواهد کرد. همکاری با تیم همچنین تشخیص اموری که می‌توانید در آن‌ها به افراد یا سازمان یاری برسانید را آسان‌تر می‌کند.
  • تمرین کنید: یکی از بهترین راه‌ها برای کسب مهارت‌های جدید، تمرین کردن در شرایط واقعی است. کسب تجربه حین انجام کار و استفاده از این تجربیات منجر به طی کردن پله‌های ترقی خواهد شد. پس بهترین عملکرد را در تیم داشته باشید، افراد را رهبری کنید و رفتاری عادلانه با همه اعضا در پیش بگیرید.
5/5 - (2 امتیاز)
سفارش آنلاین در واتساپ

دیدگاهتان را بنویسید

مقالات پیشنهادی برای شما
Picture of علیرضا نادری
علیرضا نادری

داروساز، عاشق تولید محتوا و همیشه در حال آموختن و آموزش دادن هستم.

لینکدین من
اشتراک گذاری این مطلب